پوستهها و هستهها
چه بسیار دردهای سوزناکم را با جامهی صبر پوشاندم و میپنداشتم که اینکار را برای پاداش انجام دادهام اما چون جامه را از تن درآوردم رنجها و سوزشهایم به سرور و آتش درونم به آتشی سرد مبدل شده بود!
بارها با شراب درون مست شدم و پنداشتم که با همنشینم همچو گرگ و گوسفند هستیم اما چون به خود آمدم هردو را انسان یافتم!
آری برادر!
ظاهر هر کسی نمیتواند حقیقت واقعی او باشد. هر سخن و کرداری نشان دهندهی باطن انسانها نیست. شاید در ورای لکنت زبان یک مرد خاموش، درونی لبریز از حکمتها و هوشمندی و قلبی باشد که تجلیگاه وحی و کلام آسمانی است.
مبادا مرا نادان خطاب کنید پیش از آنکه از درونم آگاه شوید!
مبادا مرا آگاه بدانید پیش از آنکه خویشتنم را از ظاهرم جدا سازی!
هرگز مرا بخیل خطاب نکنید پیش از آنکه قلبم را بیازمایید.
آموزنده و قشنگ بود. لذت بردم.